خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی ؟ من در پاسخ گفتم: اگر وقت دارید خدا گفت : وقـت من بی نهایت اسـت پرسیدم: چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد ؟ خدا پاسخ داد: کـودکیـشـان این که آن ها از کودکیشان خسته می شوند و عجله دارند که بزرگ شوند و دوباره پس از مدت ها آرزو می کنند باز کودک شوند این که آن ها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند و پولشان را از دست می دهندتا سلامتی از دست رفته را باز جویند این که با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند.... یک پاورپوینت بسیارزیبا تقدیم به همه دوستان
داستانی در مورد ارزیابی عملکرد
خواندنی است
ارزیابی عملکرد
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟
زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد !
پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد!
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم.
در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.
مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.
مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...،
از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیّه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.
پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم.
من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.
آیا ما هم میتوانیم چنین خود ارزیابی از کار خود داشته باشیم؟
اکثر ما می دانیم رمان نویسی اروپا با رمان دن کیشوت اثر سروانتس آغاز شده است، اما نمی دانیم رمان نویسی در ایران با کدام کتاب و از کدام نویسنده ، آغاز شده است. اولین رمان فارسی به نوشته آقای شمس لنگرودی، حاجی آقای اصفهانی نام دارد که توسط جیمز موریه درسال 1824میلادی (1204 ه-ش) در لندن به زبان انگلیسی نوشته شده است . رمان بعدها توسط میرزا حبیب اصفهانی از نسخه فرانسه به زبان فارسی برگردانده شده است. داستان درباره، دربار فتحعلی شاه قاجار است و در ان نویسنده سنتهای کهنه جامعه ان روزگار ایران را به رشته تحریر درآورده است. موریه فرستاده انگلستان به ایران بوده که در امضای قرار داد گلستان و عامل سرگردانی اولین گروه بورسیه دانشجویان ایرانی و در تراشیدن هزینه های بالا برای انها نقش بزرگی داشته است.( نخستین گروه دانشجوی در سال 1190 هجری شمسی در زمان فتحعلی شاه بهمت عباس میرزا ولیعهد به لندن اعزام شدند شامل : دو نفر از پسران اشراف آذربایجان به نام های محمد کاظم- پسر نقاش باشی عباس میرزا -و میرزا حاجی بابا افشار بود .که این افراد برای تحصیل در طب و نقاشی به انگلستان فرستاده شدند.)*
آقای دکتر محمد فتوحی - دکتر حبیب الله عباسی قدیمی ترین رمان ایرانی را ستاره گان فریب خورده نوشته فتحعلی آخوندزاده که به زبان ترکی به رشته تحریر درامده است می دانند. اخوندزاده در سال 1191 در نوخای آذربایجان متولد شد اما پدرش ایرانی و از اهالی خامنه بود ، اخوندزاده به مدت طولانی در ایران زندگی کرد و برای همین از اوضاع واحوال مردم آن دوره اطلاع داشت. کتاب در سال هفتم پادشاهی شاه عباس اغاز می شود که ستاره دنباله داری در آسمان می درخشد و منجمان ، ستاره دنباله دار را نشانه مرگ پادشاه می پندارند، یکی از منجامن پیشنهاد می کند در ایام نحسی کسی دیگر بجای شاه بر تخت سلطنت بنشیند که اگر بلایی هم می خواهد نازل شود بر او نازل شود. از این رو از میان محکومین به اعدام یوسف ترکش دوز را انتخاب می کنند و بر تخت پادشاهی می نشانند. به نوشته لنگرودی [ اخوندزاده در این داستان وحشتناک ، که داستان همیشه ایران بوده است، از طرفی رذالت بی حد حاکمرنان مرتجد و بی فرهنگ را بیان می کند، که به خاطر وهمی ابلهانه جان هزاران نفر را به خون می کشانند.] رمان در سال 1253 هجری شمسی از زبان ترکی توسط میرزا جعفر قراجه داغی به فارسی برگردانیده شده است.اولین رمان فارسی که به زبان فارسی نوشته شده است از نظر اقای شمس لنگرودی کتاب شمس و طغرا نوشته محمد باقر خسروی است.
محمد باقر میرزا پسر محمد رحیم میرزا از خانواده قاجاری بود و در 24 ربیع الثانی در سال 1266 در تهران متولد شدف پدرش فرزند محمدعلی میرزا دولتشاه از نوادگان فتعلی شاه است او به نوشته خسروی به تربیت فرزندان خود توجه بسیار داشته،وی در کرمانشاه به تحصیل فارسی، عربی ، علوم ادبی ، منطق ، ریاضیات و معارف اسلامی پرداخت. گاهی شعر می سروده که پدر او را از ان کار منع می کرده. حسینعلی خان ساطان ادیب و دانشور تخلص خسروی را برایش برگزید و گرنه نام خانواده گی اش دولت داد است. بعد از مرگ پدر کفالت مخارج خانواده را بعهد گرفت اما از ادب و افکارعرفانی دور نشد. در اغاز جنگ جهانی اول و ورود انگلیسی ها، روس ها، ترکها به شهر های ایران واغتشاش داخلی باغث شد تا بخاطر برخی از فعالیت هایش به ناچارمدتی خارج از کرمانشاه زندگی کند و سر انجام او را با قول و قرارها به شهر آوردند اما تا رسیدن دستگیر و زندانی شد و به خواست روس ها که می خواستند تا او را به سیستان تبعید کنند اما نظرشان در همدان تغییر کرده و در همان جا در زندان بدی مبحوس شده وی شعرهایی را که نمودار فرار او از دست سپاه روس و پناه بردن به کوه هها است در انجا سروده (در سال 1335 ه-ق). بعد از دو ماه به کمک امیر افخم قره گزلو از زندان ازاد شد اما بعد از رهایی به تهران تبعید شد و تا پایان عمر خود در تهران ماند و در انجا اشعاری برای ادیب المالک فراهانی سرود و ستایش معصوم علی نایب الصدر مولف کتاب طریق الحقایق سرود. در شانزده ربیع اول 1338 ه-ق عمرش به پایان رسید و در ابن بابویه در کنار پیر طریقتش اقا محمد حسن نقاش زرگر به خاک سپرده شد.
شمس و طغرا شامل سه جلد کتاب است که دربرگیرنده داستان عاشقانه و تاریخی دو دلداه به هم می باشد. داستان از اردیبهشت 667 هجری یعنی سال سوم حکومت ابش خاتون عروس هولاگو و اخرین اتابک از سلسله سلغریان و دختر اتابک سعد بن ابوبکر در فارس بوده که در زمان ورود امیر انکیانو فرستاده ایلخان به شهر-شمس و ظغرا رمانی است عاشقانه و به اسم دو قهرمان اصلی کتاب هر سه جلد کتاب در برگیرنده ماجراها و مشکلاتی است که بر سر راه این دو قهرمان بوجود می اید -شمس به همراه پدر برای استقبال از انکیانو - امیر مغول به شیراز می ایند و اتش سوزی در خانه التاجو بهادر سرکرده مغولان که تازه مسلمان شده موجب می شود تا شمس برای کمک که در خانه به دام حریق افتاده اند بهکمک بشتابد و در انجا دختر التاجو بهادر همان طغرا را از آتش نجات می دهد و دلباخته او می شود و چون مغولان از قوانین یاساق ایلخانی پیروی می کردند و دختر به غیر تاجیک نمی دهند اولین مانع برای رسیدت دودلداه به هم بوجود می آید....
آقای احسان عابدی در متن نوشته بازخوانی تاریخ رمان نویسی در ایران کتاب حکایت پیر و جوان به نوشته ناصرالدین شاه (البته در ان نوشته هم ایشان نام نویسنده کتاب را با همراه دلایلی ناصرالدین شاه می دانند اما به نوشته خودشان در اینباره تردید است که نویسنده کتاب عبدالکریم منشی تهرانی منشی خصوصی ناصرالدین شاه باشد اما با اوردن دلایلی نویسنده کتاب را ناصرالدین شاه می دانند.) را اولین رمان فارسی می دانند. کتاب در سال 1501 ه-ش نوشته شده است. البته به کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیک نوشته زین العابدین مراغه ای که در سال 1285 نوشته شده اشاره می کند اما با ارائه دلایلی این احتمال را که سیاحت نامه ابراهیم بیگ اولین رمان فارسی می باشد را رد می کند- حکایت پیر و جوان - داستان سه روزی است که شاه تصمیم می گیرد با لباس عامی به میان مردم برود. اولین روز پی کودکی می رود و رفتار او را زیر نظر می گیرد و روز دوم دنبال جوانی می رود و روز سوم به دنبال پیر مردی ...
من هنگامی که به معراج برده شدم ٬ وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم ٬ دیدم که برگهای آن بسیار پهن و بزرگ است ٬ به طوری که هر برگی از آن بر سر امتی سایه افکنده است و میوه های بزرگ و درشتی دارد . و همین که جلوه ای از امر خدا آن را پوشاند به صورت یاقوت و زمرد و مانند آن در آمد . اشاره به « اذ یَغشیَ السِّدْرةَ ما یَغْشی» است ٬ یعنی درخت سدرة المنتهی را چیزی پوشاند که حالا آن چیز ٬ نور یوده یا جلوه ای از عظمت پروردگار خدا می داند .
در روایت دیگری پیامبر اکرم (ص) فرموده : من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن .
آری این عظمت سدرة المنتهی را می رساند. مخصوصا که فرموده « جنة المأوی » و بهشت برین هم در کنار آن است .
همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند : من دیدم که روی هر برگی از برگهای درخت سدرة المنتهی فرشته ای استاده است و مشغول ذکر و تسبیح خداوند است .
لازم به ذکر است که « سدر » اسم جنس است یعنی جنس درخت سدر است و سدرة یعنی یک درخت سدر و « منتهی » یا اسم مکان است یعنی جایی که این درخت در آنجاست و یا به معنای منتهی الیه آسمانهاست ٬ یعنی این درخت در آخرین نقطه آسمانهاست و این معنا با آنچه در حدیث آمده که : سدرة المنتهی در آسمان هفتم است و یا جبرئیل نتوانست جلوتر از آن برود و یا پیامبر در آنجا با خداوند به اندازه دو قوس یا کمتر فاصله داشت سازگارتر است .
البته بعضی هم گفته اند : این درختی است در بهشت برزخی و الله العالم .
می گویند : در کشورهای عربی هم درخت سدر است که درختی است بسیار بلند که بلندی آن به چهل متر می رسد و تا دو هزار سال عمر می کند و سایه ای بسیار سنگین و لطیف دارد ٬ اما عیبی دارد که خاردار است ٬ لذا عربی آمد پیش رسول خدا و عرض کرد : ای رسول خدا ! در قرآن نام درختی خاردار آمده ٬ من فکر نمی کردم در بهشت چنین درختی باشد! حضرت فرمود: آن درخت کدام است ؟ عرض کرد : درخت سدر ٬ که درختی است خاردار . حضرت فرمود : مگر خداوند در قرآن نفرموده : « فی سدرٍ مَخْضودٍ » ۱ یعنی درخت سدر بدون خار! یعنی درخت سدر بهشتی اصلا خار ندارد ٬ بلکه به جای خار ٬ خداوند میوه قرار داده است که هر میوه ای هفتاد و دو رنگ ماده غذایی دارد که هیچ یک شباهتی به دیگری ندارد .۲
۱) سوره واقعه ٬ آیه ۲۸ .
۲) تفسیر المیزان٬ج۱۹ ٬ ص۵۷ـ۴۶ . تفسیر نمونه ٬ج۲۲ ٬ ص ۵۰۱ـ۴۹۵ و ج ۲۳ ٬ ص ۲۲۰ . بحارالانوار ٬ ج۸ ٬ مبحث بهشت .
برگرفته از وبلاگ«dozakh-atash.blogfa.com»
در ابتدای فصل هشتم کتاب فارسی سوم راهنمایی دوبیت از شعر اقبال لاهوری آمده است . در ذیل کل ابیات شعر رو جهت اطلاع شما دوستان اوردم.
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیز تر گردد فرو پیچیدمش
شعله ای آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پارهٔ لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نامههای محمد به سران کشورها به مجموعه نامههایی گفته میشود که او پس از صلح حدیبیه، برای پادشاهان و سران ممالک همعصر با نبوت ارسال گشتهاند. براساس آیه اول سوره فرقان محمد موظف بود که دینش را همه جهان معرفی کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا
او نامههایی به هرقل، نجاشی، خسرو پرویز، مقوقس قبطی و منذر بن ساوی التميمى ارسال نمود.
نامه محمد به هرقل پادشاه روم
«"بسم الله الرحمن الرحيم من محمد بن عبد الله إلى هرقل عظيم الروم: سلام على من اتبع الهدى، أما بعد فإنى أدعوك بدعوة الإسلام أسلم تسلم يؤتك الله أجرك مرتين، فإن توليت فعليك إثم جميع الآريسيِّين". {قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ} آل عمران:64.»
به نام خداوند بخشنده مهربان
ازمحمد بنده و فرستاده خدا به هرقل، بزرگ رومیان. كسى كه پیرو راستى گردد گزند نمىبیند. اسلام بیاور تا سالم بمانى و اسلام بیاور تا خدا دوبار تو را پاداش دهد و اگر از پذیرش آن سر باز زدى، گناه اریوسیان ( فرقه ای از مسیحیت که بوسیله اسقف اریوس در سال 310 میلادی پایه گذاری شد و معتقد به مخلوق بودن حضرت عیسی و نفی الوهیت او بودند[۴])بر گردن تو خواهد بود. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.}}[۵]
نامه محمد به خسروپرویز
«" بسم الله الرحمن الرحيم " من محمد رسول الله إلى كسرى عظيم فارس، سلام على من اتبع الهدى، وآمن بالله ورسوله، وشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأن محمدا عبده ورسوله، وأدعوك بدعاية الله، فإني أنا رسول الله إلى الناس كافة، لينذر من كان حيا ويحق القول على الكافرين فأسلم تسلم، فإن أبيت فإن إثم المجوس عليك." »
بنام خداوند بخشنده مهربان.
از محمد، فرستاده خدا، به خسروی بزرگ ایران. درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا میخوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام رویگردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.[۶]
نامه محمد به مقومس بزرگ مصر
«بسم الله الرحمن الرحيم. من محمد رسول الإسلام إلى المقوقس عظيم القبط: سلام على من اتبع الهدى، أما بعد فإني أدعوك بدعوة الإسلام، أسلم تسلم يؤتك الله أجرك مرتين ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ [آل عمران : 64].»[
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمّد فرزند عبدالله به مقوقس، بزرگ قبطیان. درود بر پیروان هدایت. من تو را به آیین اسلام دعوت می کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی، اسلام بیاور تا خداوند دو پاداش به تو دهد؛ و اگر نپذیری و اسلام نیاوری گناه قبطیان نیز به عهده تو است. ای اهل کتاب، بیایید به یک اصل مشترک میان خودمان عمل کنیم و آن این است که غیر خدا را نپرستیم و کسی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به خدایی نپذیرد. اگر آنان از آیین حق روی گرداندند بگویید گواه باشید که ما پیرو آیین اسلامیم. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.
نامه محمد به نجاشی حاکم حبشه بسم الله الرحمن الرحيم من محمد رسول الإسلام إلى النجاشى ملك الحبشة: سلام عليك إنى أحمد الله إليك، الله الذي لا إله إلا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن، وأشهد أن عيسى بن مريم روح الله وكلمته ألقاها إلى مريم البتول الطيبة الحصينة، فحملت بعيسى فخلقه الله من روحه كما خلق آدم بيده، وإنى أدعوك وجنودك إلى الله عز وجل، وقد بلغت ونصحت فاقبلوا نصحى، والسلام على من اتبع الهدى.
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمد، فرستاده خدا، به نجاشی، پادشاه حبشه. سلام بر تو. من خدایی را که جز او خدایی نیست ستایش می کنم؛ خدایی که فرمانرواست و از هر عیبی منزه است، و خدایی که «سلام» است، بندگان فرمانبردارش از خشم او در اماناند و بر بندگانش ناظر و گواه است. گواهی میدهم که عیسی بن مریم روحی است از جانب خدا و کلمهای است که خداوند او را در وجود مریم قرار داد. مریمی که زاهد و پاک و پاکدامن است. خداوند با همان نیرویی که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، عیسی را نیز بدون پدر، از رحم مادرش به وجود آورد. من تو را به سوی خدای یگانه و بیشریک دعوت میکنم و از تو میخواهم که پیوسته مطیع و فرمانبردار او باشی و از آیین من پیروی کنی و به خدایی که مرا مبعوث کرده است ایمان و یقین داشته باشی. همانا من فرستاده خدایم و تو و مردمانت را به سوی خداوند عزیز و با عظمت دعوت میکنم. من با این نامه رسالتم را ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم. خیر خواهی ام را بپذیرید. درود بر پیروان هدایت.
نامه محمد به منذر بن ساوی التميمى حاکم بحرین
بسم الله الرحمن الرحيم، من محمد رسول الله إلى المنذر بن ساوي، سلام عليك، فإني أحمد إليك الله الذي لا إله إلا هو، وأشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمداً عبده ورسوله. أما بعد: فإني أذكرك الله عز وجل، فإنه من ينصح فإنما ينصح لنفسه، ومن يطع رسلي ويتبع أمرهم فقد أطاعني، ومن ينصح لهم فقد نصح لي، وإنّ رسلي قد أثنوا عليك خيراً، وإني قد شفعتُكَ في قومكَ، فاتركْ للمسلمين ما أسلموا عليه، وعفوتُ عن أهل الذنوب فاقبل منهم، وإنك مهما تصلح، فلن نعزلكَ عن عملك، ومن أقام على يهودية أو مجوسية فعليه الجزية[۹]
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمّد فرستاده خدا به منذر بن ساوی. درود بر تو. ستایش میکنم به سوی تو خدایی را که جز او معبودی نیست. شهادت میدهم معبودی جز خدای یکتا نیست و نیز گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست، اما بعد، من خدای عزّ و جلّ را به یاد تو میآورم، همانا آن که خیرخواهی میکند، برای خویش خیرخواهی میکند و هر کس فرستادگان مرا فرمان برد و پیرو آنان شود مرا فرمان برده است و هر که خیر آنان را خواهد برای من خیرخواهی کرده است. فرستادگان من ثنای خیر بر تو میفرستند و من تو را در قومت شفاعت کردم، پس برای مسلمانان، آن چه را که بر آن تسلیم شدند واگذار و گناهکاران را بخشیدم پس از ایشان بپذیر. و تو هر قدر که اصلاح کنی هرگز تو را از مقامت بر کنار نخواهیم داشت و هر که بر آیین یهود یا مجوس باقی ماند، باید جزیه پرداخت کنند.
دیباچه
متن پیام امام(ره) به گورباچف
ارسال نامه ی تاریخی امام خمینی قدس سره به گورباچف
رهبر شوروی سابق
دیباچه
نامه ی تاریخی امام خمینی(ره) در شرایطی خطاب به رهبری شوروی (سابق) نگاشته شد كه تحلیل گران سیاسی نظاره گر تجدید نظرطلبی و آغاز تحولات دنیای كمونیسم بوده، ولی قادر به اظهار نظر و یا اتخاذ موضعی روشن نسبت به رخدادهای در حال انجام در بلوك شرق نبودند. امام قدس سره، با بینشی برخاسته از مكتب وحی و فراتر از وقایع سیاسی، به ترسیم این رویداد مهم پرداخت. استفاده ی دقیق و به هنگام از این فرصت تاریخی در جهت ابلاغ ندای فطرت و پیام توحید، بیان غنای اسلام و آمادگی حوزه های علمیه تشیع جهت پاسخگویی به نیازهای فكری و اعتقادی نسل معاصر، برقراری رابطه ی معنوی و ابراز همدردی و حمایت از مسلمانان شوروی و دیگر كشورهای بلوك شرق، ایستادگی نظام جمهوری اسلامی بر اصل خدشه ناپذیر، نه شرقی و نه غربی و مبارزه با استكبار در اشكال و چهره های مختلف آن، پیش بینی شكست قطعی ماركسیسم در میدان عمل و فروپاشی نظام اِلحادی كمونیسم، هشدار جدی نسبت به فرو غلتیدن در دامن نظام سرمایه دار غرب، تحقق و عده های الهی و بازگشت نهایی جامعه ی انسانی به فطرت خداجوی خویش، از جمله ویژگی ها و نكات برجسته ی این پیام است و شایسته است كه متفكران و اندیشمندان مسلمان به تشریح و تبیین معارف ناب آن پرداخته و نیاز روزافزون مسلمانان و دیگر ملیت ها و مذاهب كشورهای بلوك شرق را پاسخ گویند.
متن پیام امام خمینی قدس سره به گورباچف(1)
بسم الله الرحمن الرحیمجناب آقای گورباچف صدر هیأت رییسه ی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی.
از آن جا كه پس از روی كار آمدن شما، چنین احساس می شود كه جناب عالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسایل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاكم بر جهان گردد، لازم دیدم نكاتی را یادآور شوم، هر چند ممكن است حیطه ی تفكر و تصمیمات جدید شما، تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در كنار آن حل پاره ای از مشكلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مكتبی كه سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فكر می كنید، اولین مسأله ای كه مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است كه در سیاست اسلاف خود دایر بر خدازدایی و دین زدایی از جامعه، كه تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیكر مردم كشور شوروی وارد كرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید كه برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست.
البته ممكن است از شیوه های ناصحیح و عملكرد غلط قدرتمندان پیشین كمونیسم در زمینه ی اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های كور اقتصادی سوسیالیسم و كمونیسم را با پناه بردن به كانون سرمایه داری غرب حل كنید، نه تنها دردی از جامعه ی خویش را دوا نكرده اید كه دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران كنند، چرا كه امروز، اگر ماركسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسایل – البته به شكل دیگر – و نیز در مسایل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف!
باید به حقیقت رو آورد، مشكل اصلی كشور شما مسأله ی مالكیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشیده و یا خواهد كشید. مشكل اصلی شما مبارزه ی طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است كه از این پس، كمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو كرد، چرا كه مكتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت كه اساسی ترین درد جامعه ی بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقای گورباچف!
ممكن است شما اثباتاً در بعضی جهات به ماركسیسم پشت نكرده باشید و از این پس هم در مصاحبه ها، اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنید، ولی خود می دانید كه ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به كمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیكر آن نواختید.
امروز دیگر چیزی به نام كمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می خواهم كه در شكستن دیوارهای خیالات ماركسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا كنید كه آخرین لایه های پوسیده ی هفتاد سال كژی جهان كمونیسم را از چهره ی تاریخ و كشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت های همسو با شما كه دلشان برای وطن و مردمشان می تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی كشورشان را برای اثبات موفقیت كمونیسم – كه صدای شكستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است – مصرف كنند.
آقای گورباچف!
وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت – صلی الله علیه و آله و سلم – به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت.
لذا، لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را كه محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را كه ماده ندارد، موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یكسره افسانه می دانند. در حالی كه معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از «حس و عقل» می باشد و چیزی كه معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد، گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی كه ماده ندارد، می تواند موجود باشد و همان طور كه موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقل متكی است.
قرآن مجید اساس تفكر مادی را نقد می كند و به آنان كه بر این پندارند كه خدا نیست، وگرنه دیده می شد،«لن نؤمن لك حتی نری الله جهره» می فرماید: «لا تدركه الابصار و هو یدرك الابصار و هو اللطیف الخبیر». از قرآن عزیز و كریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم كه از نظر شما اول بحث است. اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسایل فلاسفه، به خصوص فلاسفه ی اسلامی بیندازم. فقط به یكی دو مثال ساده و فطری و وجدانی كه سیاسیون هم می توانند از آن بهره ای ببرند، بسنده می كنم: این از بدیهیات است كه ماده و جسم هر چه باشد، از خود بی خبر است. یك مجسمه ی سنگی یا مجسمه ی مادی انسان، هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است، در صورتی كه به عیان می بینیم كه انسان و حیوان از همه ی اطراف خود آگاه است، می داند كجاست، در محیطش چه می گذرد، در جهان چه غوغایی است. پس در حیوان و انسان چیز دیگری است كه فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن ماده نمی میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر كمالی را به طور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید كه انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی كه ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگر هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد، آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه ی وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.
اگر جناب عالی میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق كنید، می توانید دستور دهید كه صاحبان این گونه علوم، علاوه بر كتب فلاسفه ی غرب، در این زمینه به نوشته های فارابی و بوعلی سینا – رحمة الله علیهما – در حكمت مشا مراجعه كنند تا روشن شود كه قانون علیت و معلولیت كه هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس و ادراك معانی كلی و نیز قوانین كلی كه هر گونه استدلال بر آن تكیه دارد، معقول است نه محسوس. و نیز به كتاب های سهروردی – رحمة الله علیه – در حكمت اشراق مراجعه نموده و برای جناب عالی شرح كنند كه جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف كه منزه از حس می باشد، نیازمند است و ادراك شهودی ذات انسان از حقیقت خویش، مبرا از پدیده ی حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه ی صدرالمتألهین – رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین – مراجعه نمایند تا معلوم گردد كه حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی كنم و از كتب عرفا و به خصوص محی الدین بن عربی نام نمی برم كه اگر خواستید از مباحث این بزرگ مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این گونه مسایل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریك تر ز موی منازل معرف آگاه گردند كه بدون این سفر، آگاهی از آن امكان ندارد.
جناب آقای گورباچف!
اكنون بعد از ذكر این مسایل و مقدمات از شما می خواهم درباره ی اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص كنید و این، نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، كه به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام است كه می تواند وسیله ی راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره مشكلات اساسی بشریت را بازگو نماید. نگرش جدی به اسلام ممكن است شما را برای همیشه از مسأله ی افغانستان و مسایلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان كشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریك می دانیم.
با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید كه دیگر این گونه فكر نمی كنید كه مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی كه ایران را در مقابل ابرقدرت ها چون كوه استوار كرده است، مخدر جامعه است؟! آیا مذهبی كه طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است، مخدر جامعه است؟! آری، مذهبی كه وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی كشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابرقدرت ها و قدرت ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد كشد كه دین از سیاست جدا است، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست، بلكه مذهبی است كه مردم ما آن را مذهب امریكایی می نامند.
در خاتمه صریحاً اعلام می كنم كه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت كشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می شمارد.
والسلام علی من اتبع الهدیروح الله الموسوی الخمینی
تذکر: اکثر مطالب بصورت فایل فلش تهیه گردیده است. برای مشاهده،لازم است ابتدا فایل فلش (flash player) را بر روی سیستم کامپیوتر خود نصب نمائید.
دوم راهنمایی |
ســــوم راهنمایی |
انیمیشن آموزشی آهنربا | انیمیشن آموزشی بار الکتریکی |
لغات زبان انگلیسی | مکالمه های زبان انگلیسی |
برای دانلود جزوه بر روی لینک زیر کلیک کنید.
دانش های زبانی و ادبی فارسی اول راهنمایی (دانلود جزوه ی کامل)
برای دانلود جزوه بر روی لینک زیر کلیک کنید.
دانش های زبانی و ادبی فارسی دوم راهنمایی (دانلود جزوه ی کامل)
برای دانلود جزوه بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانش های زبانی و ادبی فارسی سوم راهنمایی (دانلود جزوه کامل)
تهیه کننده درس دانلود پاورپوینت
پویا دراجی درس11 شکفتن دانلود
محمد حسین موسوی نسب درس17 دانلود
محمد رضا شیخی پند پدر دانلود
میلاد داوری قالب های شعری دانلود
آقای موسوی انواع فعل دانلود
آقای موسوی درس چهاردهم آزادگی دانلود
امیر عباس قلی زاده قالب های شعری دانلود
محمد مهدی بهشتی فروغ دانایی دانلود
منبع تمامی پاورپوینت ها: وبلاگ آقای موسوی
چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد بوم : سرزمین
آرزو میکنم، اگر ایران نباشد من نیز نباشم و حتّی در این سرزمین یک نفر هم زنده نباشد.
درس هفدهم
واژگان
پیکره: جسم ، صورت ، مجسمه گزند: آسیب عزّت : بزرگی ، ارجمندی گستاخی: جسارت ، پررویی
خبل : گروه ، دسته جان بر کف : آماده ی مرگ ، جانباز بنیان : پی ، ساختمان ، شالوده حامیان : طرفداران
تازش : حمله رشید: دلیر ، شجاع قلل : جمع قله سیما : چهره عرصه : میدان ماوا : پناهگاه
اهریمن : شیطان ناموس : شرف ، آبرو کنام : آشیانه
معنی بیت ها :
بیت اوّل: ای وطن تو برای جسم و جان ما پناهگاه امن و آرامی هستی.
بیت دوم:ای وطن تو به منزله نور برای چشمانمان و جان برای تن ما هستی.
بیت سوم:سخنی به تو می گویم که اگر گوش کنی همیشه شاد و سرزنده خواهی ماند.
بیت چهارم : انسانی که محبت هفت چیز(بیت بعد) را در دل نداشته باشد اورا پست تر و بی ارزش تر از شیطان به حساب بیاور.
بیت پنجم: علاقه به شرف و آبرو ، زندگی، دین ، خانواده ، ثروت و سرزمین
بیت ششم: به اعتقاد من کسی که از صمیم دل وطنش را دوست نداشته باشد بمیرد بهتر است.
جناس یکسانی و همسانی دو یا چند واژه در واجهای سازنده را گویند، اگر معنی متفاوتی داشته باشند. در دو کلمه همجنس گاه جز معنی هیچ گونه تفاوتی ندارند و گاه علاوه بر معنی، در یک مصوت یا صامت با هم متفاوتاند. به دو کلمه هم جنس یا هممعنی که در یک مصراع یا بیت به کار میرود، ارکان جناس گویند. ارزش جناس به موسیقی و آهنگی است که در سخن میآفریند و زیبایی جناس در گرو پیوندی است که با معنی سخن دارد. جناس در شعر و نیز در نثر به کار میرود. جناس تام یکسانی دو واژه در تعداد و ترتیب واجهاست؛ جناس تام بر موسیقی درونی مصراع یا جمله میافزاید؛ مانند:
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در این مثال واژه « باز» دو بار به کار رفته است؛ باز اول به معنی پرنده شکاری و باز دوم به معنی گشاده است.
انواع جناس ناقص
1- جناس ناقص حرکتی: یکسانی دو یا چند واژه در صامتها و اختلاف آنها در مصوتهای کوتاه است. تکرار صامتها، موسیقی درونی مصراع را پدید میآورد؛ مانند:
شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلَک کز کرم و بخشش او، روشن و بخشنده شدم
در بیت بالا، سه واژه « مَلِک، مُلک، مَلَک» به کار رفتهاند، صامتهای هر سه واژه یکسان اما مصوتهای کوتاه آنان و همچنان معنی شان با هم متفاوت است.
2- جناس ناقص اختلافی: اختلاف دو کلمه در حرف اول، وسط یا آخر است. جناس میان دو واژه آنگاه جناس ناقص خوانده میشوند که اختلاف آنها بیش از یک حرف نباشد. برای نمونه:
بدان گه که خیزد خروش خروس ز درگاه برخاست آوای کوس
در این مثال، دو کلمه «خروش» و «خروس» در کنار هم آمدهاند، آخرین صامت دو کلمه با هم متفاوت است. هماهنگی این دو واژه در بقیه صامتها و مصوتها و هماهنگی حرف اول آنها با «خیزد» از عوامل آفرینش موسیقی در مصراع اول است. این جناس در کتب سنتی، به تفکیک اختلاف در حرف اول، وسط و آخر، جناس مضارع، لاحق و مطرف نامیده میشده است.
3- جناس ناقص افزایشی: اختلاف دو واژه است در معنی و تعداد حروف، این نوع جناس در کتب سنتی جناس زاید یا مذیّل نامیده میشده است. در جناس ناقص افزایشی، افزایش ممکن است در حرف اول، وسط و آخر رخ دهد. مانند:
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود، یاد سمن نمیکند
در این بیت، واژه «چمان» یک حرف بیشتر از «چمن» دارد. این حرف در وسط آن افزوده شده است. همسانی سه صامت دیگر در این دو واژه و همراهی چمان و چمن با کلمه «چرا» در آفرینش موسیقی درونی نقش داشته است.
.....................................................................................
جناس تام : آن است که دو کلمه در بیتی بیاید در خط و تلفظ یکسان باشند، اما دو معنی متفاوت داشته باشند. مانند : شیر (به معنی شیر خوردنی، شیر حیوان، شیر آب).
«بهرام گه گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت».
گور اول به معنی گورخر و گور دوم به معنی قبر است.
متن زیر به شما دانش آموزان عزیز کمک خواهد کرد از وقتی که برای مطالعه کردن صرف می کنید بهتر بهره ببرید.
۲. هر ۱ سیر معادل ۷۵ گرم
۳. هر ۱ مثقال معادل ۴.۷ گرم
۳. هر ۱ گالن معادل ۴ لیتر
۴. هر ۱ لیتر معادل ۴ فنجان اندازه گیری
۵. هر ۱ فنجان اندازه گیری معادل ۱۶ قاشق سوپخوری
۶. هر ۱ قاشق سوپخوری معادل ۳ قاشق مربا خوری
۷. هر ۱ پانیت معادل ۲ فنجان اندازه گیری
۸. هر ۱ پاند معادل ۴۵۶ گرم
۹. هر ۱ اونس معادل ۲۸۳ گرم
۱۰. هر ۱ پاند معادل ۱۶ اونس
۱۱. درجه جوش آب ۱۰۰ درجه سانتیگراد یا ۲۱۲ فارنهایت
۱۲. درجه بدن ۳۷ درجه سانتیگراد یا ۹۸.۶ فارنهایت
۱۳. درجه انجماد صفر درجه سانتیگراد یا ۳۲ فارنهایت
۱۴. برای تبدیل درجه سانتیگراد به فارنهایت، درجه سانتیگراد را در نه پنجم ضرب میکنیم و با ۳۲ جمع میکنیم.
۱۵. برای تبدیل درجه فارنهایت به درجه سانتیگراد، ۳۲ را در پنج نهم ضرب نموده و فارنهایت را از آن کسر میکنیم.
واژه ی "خُرافات "را در فارسی و نیز در عربی بسیار به کار می برند.ولی ریشه اش را نمی دانیم. خُرافه نام مردی در دوره ی جاهلیت عرب حجاز «پیش از اسلام » بود که سخنان باور نکردنی و شگفتی بر زبان می راند . او می گفت به سرزمین جن رفته است و با جنّیان سخن گفته و حرفهایی می زد که کسی باور نمی کرد. از آن پس هر که سخن نادرستی می گفت که ریشه در پندارگرایی و نادانی داشته باشد به زبان عربی می گفتند:
{ جاءَ بـِحَدیثِ خُرافة. } یعنی سخن خرافه را آورده است . مانند خرافه سخن می گوید .
کم کم کلمه ی خُرافه که نام آن مردِ خیالاتی و توهّم گرایِ عرب بود گسترش معنی یافت تا جایی که خُرافة را جمع بستند و خُرافات کردند . یعنی سخنانی که از پندارهای نادرست و نادانانه ریشه می گیرد.امروزه داستان آن مرد که نامش خُرافه بود فراموش شده ولی باورهای دروغین ، نادرست و نابخردانه را خُرافات نامند.
اگر کف دست راستتان بخارد نشانه ی این است که به زودی پولی به دستتان میرسد.
اگر کف دست چپتان بخارد نشانه ی این است که به زودی پولتان را از دست میدهید.
و اگر کف هردو دستتان بخارد شما باید به خرج و مخارج تان رسیدگی کنید.
یا در زمان امیرکبیرمردم ازروی جهل وخرافات حاضر نبودند در برابر بیماریِ آبله واکسینه شوند می گفتند:« اگر آبله بکوبیم ، بچّه جن زده می شود»!
ردیف |
واژه بیـگانه |
معـادل فارســی |
ردیف |
واژه بیـگانه |
معـادل فارســی |
|
|
|
1 |
آباژور |
نـورتاب |
44 |
بیوگـرافی |
سرگذشت،زندگینامه،شرح حال |
|
|
|
2 |
آبونه |
مشـترک |
45 |
پاراگـراف |
بنـد |
|
|
|
3 |
آپارتمان |
کاشـانه |
46 |
پارلـمان |
مجلـس |
|
|
|
4 |
آتلیه |
کارگاه |
47 |
پرسـنل |
کارکـنان |
|
|
|
5 |
آرشـیو |
بایـگانی |
48 |
پروژکـتور |
نورافکن-فراتاب |
|
|
|
6 |
آرم |
نشـانه |
49 |
پلمـپ |
مهـر و موم |
|
|
|
7 |
آسانسور |
آسان بر(انسان) بالابر(بار) |
50 |
پلی کپی |
دسـتگاه تکثیر |
|
|
|
8 |
آکادمـی |
فرهنگستان |
51 |
پمپاژ |
تلمبه زنی |
|
|
|
9 |
آلبـوم |
جنگ |
52 |
پور سانت |
درصـد |
|
|
|
10 |
آنتیـک |
عتیـقه |
53 |
تئـاتر |
نمایـش |
|
|
|
11 |
آیفـون |
آوا بر |
54 |
تئـوری |
نظـریه |
|
|
|
12 |
اپراتـور |
کاربر |
55 |
تراس |
مهتابی- بهـارخواب |
|
|
|
13 |
اپوزیسیون |
گروه مخالف |
56 |
تست |
آزمـون |
|
|
|
14 |
اتوبان |
بزرگـراه |
57 |
تکنولوژی |
فن آوری |
|
|
|
15 |
اتوبیوگرافی |
سرگذشت شرح حال خود |
58 |
تکنسـین |
فن ورز |
|
|
|
16 |
اتوماتیـک |
خودکار- خود به خود |
59 |
تکنیک |
فن |
|
|
|
17 |
اتیکـت |
بهـا نما |
60 |
تله تکست |
پیـام نما |
|
|
|
18 |
ادیت |
ویرایش |
61 |
تیـراژ |
شـمار- شمارگان |
|
|
|
19 |
ارگانیزاسیون |
سـازمان |
62 |
جکـوزی |
آبزن |
|
|
|
20 |
اسـانس |
عطـر مایه |
63 |
حق التحقیق |
پژوهـانه |
|
|
|
21 |
اسـپری |
افشـانه |
64 |
حق التدریس |
آمـوزانه |
|
|
|
22 |
اسـتامپ |
جوهـر گین |
65 |
دکـور |
آرایه |
|
|
|
23 |
اسـکورت |
همـروان |
66 |
دکوراسیون |
000آرایی-آرایش-آرایه گری |
|
|
|
24 |
اف اف |
در باز کن |
67 |
دسپینگ |
بازار شـکنی |
|
|
|
25 |
اکـیپ |
گروه مجهـز |
68 |
دوپیـنگ |
زور افـزایی |
|
|
|
26 |
اندیـکاتور |
نامـه نـما |
69 |
رتوش |
پرداخـت |
|
|
|
27 |
انسـتیتو |
موسـسه |
70 |
زونکـن |
پروندان |
|
|
|
28 |
انیـمیشن |
پویا نمـایی |
71 |
ژتون |
بهـا مهـر |
|
|
|
29 |
اولتیمـاتوم |
اتمام حجت- زنهاره |
72 |
سـری |
رشته- سلسله-مجموعه |
|
|
|
30 |
ایمـیل |
پیام نـگار |
73 |
سـریال |
زنجیـره |
|
|
|
31 |
ایندکـس |
نمـایه |
74 |
سـمبل |
نماد- رمز |
|
|
|
32 |
بادی گـارد |
جان پاس |
75 |
سندیکا |
اتحـادیه |
|
|
|
33 |
بارکـد |
رمزیـنه |
76 |
سنسور |
حس گر |
|
|
|
34 |
بارم |
شمارک |
77 |
سوبسیـد |
یارانه |
|
|
|
35 |
باند |
نوار |
78 |
سوژه |
موضـوع |
|
|
|
36 |
بروشـور |
دفتـرک |
79 |
سوییت |
سـراچه |
|
|
|
37 |
بلـوار |
چارباغ |
80 |
سیفون |
آب شویه |
|
|
|
38 |
بن |
بها برگ |
81 |
سینک |
ظرف شویی |
|
|
|
39 |
بورس |
بها بازار |
82 |
شارژ |
هزینه سرانه خدمات |
|
|
|
40 |
بوفه |
چینی جا |
83 |
شیفت |
نوبـت |
|
|
|
41 |
بوکس |
مشت زنی |
84 |
فاز |
گام |
|
|
|
42 |
بولتن |
خبـرنامه |
85 |
فاکتـور |
برگ خرید-صورت حساب |
|
|
|
43 |
بیلان |
ترازنامه |
86 |
فاکـس |
دورنـگار |
|
|
|
| ||
87 |
فانتـزی |
تفننی |
88 |
فایل |
پرونجا |
89 |
فـرم |
برگه |
90 |
فریزر |
یخ زن |
91 |
فلاسـک |
دما بان |
92 |
فلـش |
پیکـانه |
93 |
فولکلور |
فرهنگ مردم |
94 |
فیش |
برگه |
95 |
فیلتر |
پالایه-پایوران |
96 |
کابل |
بافه |
97 |
کابیـن |
اتاقک |
98 |
کاتالوگ |
فهرست-کالانما-کارنما |
99 |
کادر |
پیرابند |
100 |
کارتابل |
کارپوشه |
101 |
کامپیـوتر |
رایانه |
102 |
کاور |
پوشن |
103 |
کپسـول |
استوانک |
104 |
کپـی |
رونوشت- روگرفت |
105 |
کپی رایت |
حق نشر |
106 |
کریستال |
بلوره |
107 |
کلاسـه |
رده- طبقه |
108 |
کمپـوت |
خوشاب |
109 |
کوپن |
کالا برگ |
110 |
گارانـتی |
ضمانت-تضمین |
111 |
گارد |
پاس گان |
112 |
لژ |
جایگاه |
113 |
لوسـتر |
نور افشان |
114 |
لوکـس |
تجملی |
115 |
لیست |
فهرست-سیاهه-صورت |
116 |
مارگارین |
کره نباتی |
117 |
ماکت |
نمونک |
118 |
مانیفست |
بیانیه |
119 |
مایکروویو (اجاق ) |
تنـد پز |
120 |
مکانیزه |
ماشینی |
121 |
موکت |
فرشینه |
122 |
میکروفون |
صـدابر |
123 |
میکرو |
ریز |
124 |
میکـسر |
هم زن |
125 |
ویلچـر |
چرخک |
126 |
هارمونی |
هماهنگی |
127 |
بالکن |
ایوانک-ایوانگاه |
128 |
کنسانتره |
افشرده |
تاکنون پژوهشهاي بيشماري درزمينهي فعاليتهاي آموزشي اثربخش در کلاس درس انجام شده است. بهطوري که نتايج اين پژوهشها رهنمودهاي مفيدي را براي بهبود فعاليتهاي معلم در کلاس درس به همراه داشته است. بر اين اساس در اين مقاله، به ده اشتباهي پرداخته شده است که معلمان در کلاس درس بايد از آنها دوري کنند.
معلمان همواره ميخواهند در کلاس نقش مثبتي داشته باشند و اگر مراقب نباشند، نميتوانند اين مأموريت خطير را به خوبي به انجام برسانند. آيا تاکنون به عوامل زير که مخل تدريس هستند، توجه کردهايد؟
1. دوستي بيش از اندازه با دانشآموزان
اغلب معلمان کمتجربه ميخواهند بچهها آنها را از همه بيشتر دوست داشته باشند، درحالي که اين کار اشتباه است. اگر شما مرتکب چنين اشتباهي شويد، کنترلکلاس از دستتان خارج ميشود و اين به آموزش بچهها لطمه خواهد زد. به جاي آن، به دنبال احترام گذاشتن به دانشآموزان، تحسين و تقدير آنها باشيد. در اين صورت به يکباره خواهيد ديد، وقتي جدي و منصف هستيد، دانشآموزان به شما بيشتر علاقه پيدا خواهند کرد و اين نشان ميدهد که در مسير صحيحي قرار گرفتهايد.
2. آسانگيري در نظم و انضباط
به دلايل گوناگون، معلمان در آغاز سال در مورد انضباط سختگيري کمتري دارند و يا اصلا"سختگيري نميکنند. حتما"اين جمله را شنيدهايد که «تا شب عيد لبخند خود را به دانشآموزان نشان ندهيد.» شايد اين جملهاي سختگيرانه باشد، اما واقعيت اين است که «بايد از ابتدا نظم و انضباط داشته باشيد تا هر چه به جلو ميرويد، در اجراي قوانين راحتتر باشيد.» اما قبل از هر چيز، انعطافپذير بودن خود را نشان دهيد.
3. سازماندهي نکردن کارها از ابتدا
تا يک سال کامل تدريس نکردهايد، نميتوانيد حدس بزنيد در کلاس چه مقدار برگهي تکليف جمع خواهد شد. پس از يک هفته تدريس، متحير به انبوهي از برگهها نگاه خواهيد کرد که بايد به وسيلهي شما تصحيح شوند. از روز اول ميتوانيد با يک برنامهي سازماندهي شده، از انبوه شدن برگههاي دردسرساز جلوگيري کنيد. فايل کردن و قفسهبندي کردن، کمک بسيار مؤثري است. منظم باشيد و بدون فوت وقت، هر برگهاي را که به دست شما ميرسد، همان لحظه در جاي خود قرار دهيد. بهيادداشته باشيد، ميز مرتب در تمرکز ذهن مؤثر است.
4. ارتباط اندک با والدين و استفاده نکردن از نقش آنها
در نگاه اول، مشورت کردن با اوليا نوعي تهديد بهنظر ميآيد. در حالي که اين کار، گنجينهي گرانبهايي را در اختيارتان قرار ميدهد. براي جلوگيري از ابهامات و جبههگيري، همکاري با اوليا را امتحان کنيد. همکاري اوليا با کلاس، باعث آسانترشدن کارتان خواهد شد. آنها با شرکت داوطلبانه در کلاس يا پيگيري برنامهي رفتاري درخانه، با شما همکاري خواهند کرد.
5. شرکت در بحثهاي بيهوده
اين دامي است که معلمان باتجربه هم، مانند معلمان کمتجربه در آن گرفتار ميشوند. در محيط مدرسه نيز مانند همهي محيطهاي کاري، جدال، لجاجت و بدجوابي وجود دارد. با گوش دادن به بدگويي دربارهي موضوعي که از آن خبر داريد، خود را در موقعيت خطرناکي قرار ميدهيد. با اين کار، در يک طرف دعوا قرار خواهيد گرفت و خود را بين دو دستهي دعوا غوطهور خواهيد کرد. در حاليکه چيزي عايد شما نخواهد شد. بهتر است رابطهي خود با همکاران را در حالت دوستانه و بيطرفانه حفظ و روي کار بادانشآموزان تمرکز کنيد. از جروبحث بپرهيزيد و به پيشرفت در آموزش بپردازيد.
6. ارتباط نداشتن با همکاران
گفتيم که از شرکت در بحثهاي بيهوده بپرهيزيد، اما نه به قيمت تنها ماندن در محيط کلاس خود. با خوردن غذا در جمع همکاران و مشارکت در کارهاي مدرسه و مشورت با کارکنان، در کمک به همکاران و کمکگرفتن از آنها در فعاليتهاي جمعي شرکت کنيد. هيچوقت نميدانيد چه موقع به کمک همکاران احتياج پيدا خواهيد کرد و اگر مدتها از جمع کنارهگيري کنيد، بعد از آن، کمک گرفتن از آنها کار بسيار سختي خواهد بود.
7. زياد کار کردن و خسته شدن
با جديت کار کنيد، مؤثر و مسئوليتپذير باشيد، اما به موقع به خانه برويد و اوقاتي را به استراحت و تجديد قوا اختصاص دهيد. بهطور کلي، اجازه ندهيد مسائل کلاس به آسايش شما و احساس لذت از زندگي در خارج از کلاس، لطمه بزند. نشاط خود را حفظ کنيد که دانشآموزان به معلم با نشاط بيشتر نياز دارند.
8. کمک خواستن
شغل معلمي به مهارتهاي والاي انساني نياز دارد. اغلب ما ميکوشيم هر مشکلي را از سر راه برداريم، اما اين نميتواند به يک قاعده تبديل شود. نترسيد از اين که آسيبپذير به نظر بياييد. آگاهانه اشتباهات را بپذيريد و از همکاران خود کمک بخواهيد. با نگاهي به اطراف، صدها سال تجربه را نزد همکاران پيدا خواهيد کرد. اغلب آنها در راهنمايي کردن و اختصاص وقت به شما، سخاوتمند هستند. در اين هنگام خواهيد ديد، آنقدر که فکر ميکرديد، تنهانيستيد.
9. روياپردازي و نااميدي زودرس
معلمان تازهکار بايد مراقب باشند کهدر اين دام گير نيفتند. جوانان وارد اين حرفه ميشوند، چون آرمانگرا، خوشبين و آمادهي تغيير و تحول سريع هستند. اين خيلي خوب است، چون دانشآموزان و همکارانتان به اين انرژي تازه و به فکر خلاق احتياج دارند. اما وارد دنياي خيال نشويد که ممکن است نتيجهي آن نااميدي و سرخوردگي باشد.
10. به خود سخت گرفتن
شغل معلمي به اندازهي کافي سخت هست. بنابراين، ذهن خود را مشغول اشتباهات، کوتاهيها و لغزشها نکنيد. هيچکس کامل نيست. حتي معلمان باتجربه و موفق هم گاهي اوقات تصميمات اشتباهي ميگيرند. اشتباهات رخ داده را فراموش کنيد، خود را سرزنش نکنيد و قدرت ذهنيتان را براي زمان آينده که به آن نياز داريد، نگه داريد. به خود سخت نگيريد و با دانشآموزاني که مشکل دارند، ياري و همدردي کنيد.
منبع
رشد تکنولوژي آموزشي، شمارهي 1، مهر 1388
سایت تبیان
یکی از برنامه های جالب جهت استفاده در کلاس های هوشمند، ساخت کتابهای ورق زن است. می توان کتاب درسی یا قسمتی از درس یا.... ساخت و روی آن موسیقی ، تصویر یا..... گذاشت.
این نرم افزار را ازاینجا دانلود نمایید.
در ادبیات فارسی، آرایههای ادبی یا صناعات ادبی یا صنایع ادبی به کار بردن فنونی است که رعایت آن ها بر جلوهها و جنبههای زیبایی و هنری سخن میافزاید. از جمله تناسبهایی آوایی یا معنایی.
آرایههای لفظی
به آن دسته از آرایههای ادبی که از تناسبهای آوایی و لفظی میان واژهها پدید میآید میگویند.
واجآرایی (نغمه حروف)
به تکرار یک واج صامت یا مصوت در یک بیت یا عبارت گفته میشود به گونهای که طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایی در آن بخش از سخن شود.
- مثال
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار | دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود |
(واج آرایی با تکرار صامت /س/)
- مثال
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است | باد خنک از جانب خوارزم وزان است |
(واج آرایی با تکرار صامتهای /خ/ و /ز/)
این دو حرف به زیبایی بیانگر خزان میباشند.
قابل ذکر است که واج تکرار شونده میتواند صامت یا مصوت باشد. برای مثال:
- مثال
خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل | بازدارد پیاده را ز سبیل |
که همان طور که مشاهده میکنید تکرار مصوت کوتاه «اِ» در این مصراع تکامل بخش موسیقی درونی است.
- مثال
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد | که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز |
- مثال
قیامت قامت و قامت قیامت | قیامت میکند این قد و قامت |
- مثال
بر او راست خم کرد و چپ کرد راست | خروش از خم چرخ چاچی بخواست |
- مثال
{{پایان شعر
سجع
سجع به معنی اوردن کلمات هم وزن و قافیه در یک عبارت یا نوسته یا انشاء است اوردن سجع می تواند به بهتر شدن مطلب یا انشاء ما بسیار کمک کند
ترصیع
هر گاه اجزای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترک باشند. البته منظور از حروف آخر حروف اصلی و انتهایی می باشد
جناس
جناس یا همجنسسازی نزدیکی هرچه بیشتر واژهها از نظر لفظی است. آرایه جناس به دو نوع اصلی تقسیم میشود: جناس تام و جناس ناقص.
جناس تام
در جناس تام، تمام صامتها و مصوتهای دو کلمه یکسان هستند، اما معنی آنها با یکدیگر متفاوت است. به عبارتی دیگر، واژگانی که دو بار در یک بیت یا عبارت به کار میروند و هر بار معنایی متفاوت از آنها برداشت میشود، متجانساند.
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی | غنیمتست چنین شب که دوستان بینی | |
خرامان بشد سوی آب رَوان | چنان چون شده باز یابد رُوان |
(رَوان در مصراع نخست به معنی جاری و درمصراع دوم به معنی جان و روح است)
جناس تام دارای فروعی نیز هست، جناس مرکب (یا جناس مَرْفُوّْ) که دو زیر مجموعه نیز دارد: مرکب مَقرون و مرکب مَفروق. همچنین جناس مُلَفَّق نیز از فرعیات جناس مرکب است.
جناس غیر تام (ناقص)
هر گاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر با هم اختلافی جزیی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند. که انواع آن جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر هستند که در مرور زمان به دلیل تقسیم بندی زیاد در حال کنار گذاشته شدن هستند.
جناس محرّف
اختلاف دو واژه در صداهای کوتاه (اِعراب) جناس ناقص محرف یا جناس ناقص به حرکت است:
پس طفل کآرزوی ترازوی زر کُنَد | نارنج از آن کَنَد که ترازو کُنَد ز پوست |
جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف
هر گاه دو رکن جناس در یکی از حروف با هم اختلاف داشته باشند به آن جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف میگویند.. کمند/سمند.. آزاد/آزار.. زحمت/رحمت..
یک واژه، یک حرف، بیش از دیگری دارد
خاص و خلاص کام کامل
یک واژه از ترکیب دو واژه دیگر به دست میآید
دل خلوت خاص دلبر آمد | دلبر ز کرم به دل بر آمد |
دو واژه از نظر آوایی یکسان اما از نظر املایی متفاوت اند
هر گاه دو رکن جناس در تلفظ و خواندن با یکدیگر یکسان باشند اما در نوشتار با هم متفاوت باشند به آن جناس لفظی میگویند.. صبا/سبا.. خوان/خان.. حیاط/حیات.. خیش/خویش...
اختلاف دو واژه در جابه جایی حروف است
بنات، نبات
آرایههای معنوی
به ان دسته از آرایههایی که بر پایه تناسبهای معنایی واژهها شکل میگیرند آرایه معنوی گویند
مراعات نظیر
آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطهای آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند | تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری |
(ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیدههای طبیعت هستند.)
تضاد
هر گاه دو واژه با معنای متضاد در یک بیت یا عبارت به کار رود آرایه تضاد پدید میآید.
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است.
واژههای /نومیدی/ با /امید/ و همچنین واژگان /سیه/ با /سپید/ متضاد و مخالف هستند.
متناقضنما Paradox) [هر گاه دو مفهوم متضاد رابه هم نسبت دهیم یا آن دو را در یک چیز جمع کنیم آرایه متناقضنما شکل میگیرد و معمولاً معنایی عمیق و پر مغز در پس آن نهفتهاست.
«جامهاش شولای عریانی است»
(عریانی به شولا نسبت داده شده اما شولا نوعی جامهاست و ضد عریانی)
هر گاه در یک بیت یا عبارت بین دو مورد (مثل «الف» و «ب»)رابطهای برقرار کنیم و مثلاً بگوییم«الف»، «ب» است یا «الف»، «ب» را آورد و آن را در بخش دیگری از همان بیت یا عبارت بین آن در مورد همان رابطه را برقرار کرده اما جای ان دو را با هم عوض کنیم آرایه عکس شکل میگیرد.
بهرام که گور میگرفتی همه عمر | دیدی که چگونه گور بهرام گرفت |
مثال : جيب هايم پر از خالي است . {جمع شدن پر و خالي باهم غير ممكن است و هم ديگر را نقض مي كنند}
لفونشر
هر گاه دو یا چند جزء از کلام بدون توضیحی در پی هم بیایند (لف) و آن گاه توضیحات مربوط به هر یک در پی هم آورده شوند (نشر)، آرایه لفّونشر شکل میگیرند.
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت | افروختن و سوختن و جامه دریدن |
(پروانه از من افروختن را، شمع از من سوختن را و گل از من جامه دریدن را آموخت.)
- مثال
سیب و بهی و انار به ترتیب لف و نشر///دل را و معده را و جگر را مقوی است
- مثال
به روز نبرد آن یل ارجمند///به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست///یلان را سر و سینه و پا و دست
-
- یعنی: (1)با شمشیر سر را برید و (2)با خنجر سینه را درید و (3)با گرز پا را شکست و (4)با کمند دست را ببست.
- مثال
هنر خوار شد،جادوي ارجمند /// نهان راستي ، اشكارا گزند
هنر(لف 1)،جادوي(لف 2)//راستي(نشر 1)،گزند(نشر 2)
تلمیح (اشاره)
هر گاه با شنیدن بیت یه عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت | من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم |
(اشاره به داستان حضرت آدم و رانده شدن او به خاطر خوردن گندم.)
تضمین
هر گاه شاعر یا نویسندهای، بخشی از نوشته فردی دیگر را در میان اثر خود جای دهد، آن شعر یا نوشته راتضمین نمودهاست.
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد | که رحمت برآن تربت پاک باد | |
میازار موری که دانه کش است | که جان داردو جان شیرین خوش است |
این دو بیت بخشی از بوستان سعدی است و سعدی بیتی معروف از فردوسی را در میان شعر خود عیناً نقل کردهاست.
اغراق
هنگامی که شاعر یا نویسنده، صفتی را در فرد یا پدیدهای آنچنان برجسته نشان دهد که در عالم واقع امکان دستیابی به آن صفت در آن حد و اندازه وجود نداشته باشد، آرایه اغراق آفریده میشود. البته این ادعای غیر ممکن باید به گونهای بیان شده باشد که باعث افزایش گیرایی سخن گردد وشعار گونه وغیر واقعی جلوه نکند.
بخواهد هم از تو پدر کین من | چو بیند که خشت است بالین من |
(اغراق در ممکن نبودن رهایی از انتقام پدر)
شود کوه آهن چو دریای آب | اگر بشنود نام افراسیاب |
حسن تعلیل [هر گاه شاعر و نویسنده برای موضوعی، دلیلی غیر واقعی وتخیلی، اما دلپذیر و قانع کننده ارایه دهد به حسن تعلیل دست مییابد.
تا چشم بشر نبیندت روی | بنهفته به ابر چهر دلبند |
(شاعر علت ابر پوش بودن قله دماوند را برای ندیدن او بیان کردهاست.)
- مثال
تو قلب فسرده ي زميني ///از درد ورم نموده يك چند
حسن تعليل:علت برامدگي دماوند اينگونه توجيه شده است كه((دماوند))قلب زمين تصور شده است كه دردگرفته و از شدت درد ، ورم نموده است
- مثال
خاک بغداد به مرگ خلفا می گرید /// ور نه این شط روان چیست که در بغداد است؟
حسن تعلیل : شاعر علت جاری بودن رود دجله در بغداد را گریستن خاک آن شهر به مرگ خلفا می داند و حال آنکه می دانیم جاری بودن رود در بغداد امری طبیعی است.
مثل
هر گاه شاعر یا نویسنده درسخن خود از «ضرب المثلی» استفاده کند و یا بخشی از سخن او آنقدر معروف باشد که به عنوان ضرب المثل به کار رود، آن بخش از کلام دارای آرایه مثل است.
بی گمان دیوار طبع پست خاکآلود ماست | گر بود کوتاهتر دیواری از دیوار ما |
آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست | وانکس که مرا گفت نکو خود نیکوست | |
حال متکلم از زبانش پیداست | از کوزه همان برون تراود که در اوست |
م*مثال
چون نيك نظر كرد پر خويش بر ان ديد /// گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست
مثل(از ماست كه بر ماست)
تمثیل
هر گاه برای تاًیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده تر تشبیه کنیم یا برای اثبات موضوعی نمونهای بیاوریم آرایه تمثیل را به کار گرفته اییم
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش | هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت |
(حافظ خطاب به زاهدان و واعظان میگوید که من اگر خوب یا بد هستم ربطی به شما ندارد و شما همان بهتر که مراقب اعمال خود باشید، همچنان که هر کسی هنگام درو آنچه را که خود کاشتهاست برداشت میکند. شاعر برای درستی گفته خود در مصراع نخست، در مصراع دوم موضوعی ساده را که درستی آن بر همه آشکار است به عنوان نمونهای برای ان ذکر میکند.)
اسلوب معادله
هرگاه شاعر بیتی بسراید که با عوض کردن جای مصراع اول و مصراع دوم خللی در مفهوم بیت ایجاد نشود و بیت دوم مصداقی برای بیت اول باشد، به آن آرایهٔ اسلوب معادله گویند. صائب تبریزی از جمله شاعرانی است که اسلوب معادله را به عنوان یک عنصر اصلی در اشعار خویش قرار دادهاست.
- مثال
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست /// جای چشم، ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است
- مثال
دلبر جانان من برده دل و جان من /// برده دل و جان من دلبر جانان من
- مثال
عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود /// موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود
- مثال
پرده ی شرم است مانع میان ما و دوست /// شمع را فانوس از پروانه می سازد جدا
- مثال
محرم این هوش جز بی هوش نیست /// مر زبان را مشتری جز گوش نیست
- مثال
پیشانی عفو تو را پرچین نسازد جرم ما /// ایینه کی برهم خورد از زشتی تمثال ها
- مثال
ای دوست دزد حاجب و درمان نمی شود /// گرگ سیه روز سگ چوپان نمی شود
ایهام
هر گاه واژه یا ترکیبی که دارای دو معنی است به گونهای در کلام به کار رود که هر دو معنا از ان قابل برداشت باشد آرایه ایهام شکل میگیرد. گاهی منظور اصلی تنها یکی از ان دو معنا است و گاهی هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد | گفتم افسانه شیرین و به خوابش کردم |
شیرین: زیبا و دلنشین، معشوقه فرهاد
ای دمت عیسی دم از دوری مزن من غلام آن که دوراندیش نیست(دوراندیش:عاقبت نگر/آنکه به دوری وجدایی بیندیشد.)
ایهام به تنهایی سخنی است که دارای دو معنا باشد: یکی معنای دور که معنای اصلی است و دیگری معنای نزدیک.[۱]اما ایهام تناسب یکی از زیر مجموعههای ایهام است و همانطور که از نام آن پیداست جمع دو صنعت ایهام و تناسب است. در این صنعت، یک واژه دارای دو معنی است منتها یکی از آن معانی، در شعر حضور دارد(معنای حاضر) یعنی شعر با آن معنی گزارش میشود و یکی از معانی در شعر نیست(معنای غایب) اما این معنی غایب، با کلمه یا کلمات دیگری در بیت تناسب دارد.[۲] تفاوت ایهام با ایهام تناسب در این است که در ایهام گاه هر دو معنی پذیرفتنی است ولی در ایهام تناسب تنها یک معنی به کار میآید و معنی دوم با واژه یا واژههای دیگر یک مراعات نظیر است. به عبارت دیگر ایهام تناسب آوردن واژهای است با حداقل دو معنی که یک معنی آن، مورد نظر و پذیرفتهاست و معنی دیگر نیز با بعضی از اجزای کلام تناسب دارد. واژهای که ایهام تناسب میسازد حداقل یک معنی آن با بعضی دیگر از اجزای سخن مراعات نظیر میسازد.
(سعدی)
چنان سینه گسترده بر عالمی | که زالی نیندیشد از رستمی |
در مثال بالا زال و رستم در مصرع دوم ذهن را به سوی این معنی میبرد که منظور از زال در این مصرع، نام پدر رستم است در حالی که این معنی درست نیست. زال در این جا به معنی پیرزن سفید موی است. تکاپوی ذهن در مورد واژهی زال که با دو معنی به کار رفتهاست، ایهام تناسب را میسازد؛ که یکی از آن دو معنی پذیرفتنی، و دیگری با بعضی از اجزاء کلام تناسب دارد؛ و یک مراعاتالنظیر میسازد. یعنی معنی زال پدر رستم، با رستم مراعاتالنظیر میسازد و زال به معنی پیرزن سفید موی که ذهن با تلاش به آن میرسد ایهام تناسب میسازد.[۳] در بیت زیر ماه استعاره از معشوق است و با همین معنی است که بیت را معنی میکنیم. اما اگر معنی دیگر ماه یعنی سی روز را در نظر بگیریم با هفته و سال، مراعاتالنظیر میسازد.[۴]
(حافظ)
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است | حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است |
نکاتی که در ایهام تناسب باید به آنها توجه نمود: نکته ی اول: اینکه کدام معنی در شعر نقش اصلی دارد بسته به آن است که کلمه در آن معنی با کلمات بیشتری رابطه و تناسب داشته باشد.
نکته ی دوم: یکی از انواع مهم ایهام تناسب، ایهام تضاد است، یعنی معنی غایب با معنی کلمه یا کلماتی از کلام رابطهی تضاد داشته باشد:
(حافظ)
ز زهد خشک ملولم کجاست بادهی ناب | که بوی باده مدامم دماغ تر دارد |
ایهام تناسب با درگیر ساختن ذهن خواننده بر سر انتخاب یک معنی، لذت ادبی ایجاد میکند. ایهام تناسب در شعر سعدی و حافظ به زیبایی هر چه تمامتر و بسیار دیده میشود.[۶] برای نمونه در این شعر سعدی:
(سعدی)
همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش | تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم |
کلمه ضرب در این بیت هم به معنای ضربه زدن است و هم به معنای آلت موسیقی است که با واژههای چنگ و نواختن در بیت مراعاتالنظیر است. یا در این بیت:
(سعدی)
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی | چه حاجت است که گوید شکر که شیرینم |
کلمه شکر که هم به معنای طعم شیرین است و هم به معنای معشوقهی خسرو است که با شیرین مراعاتالنظیر است.[۷]
نمونه ای از اشعار حافظ:
(حافظ)
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت | کاین گوشه پر از زمزمهی چنگ و رباب است |
در این بیت کلمهی گوشه، دارای دو معنی است: یکی در معنای کنج و زاویه(در معنای حاضر ) است و دیگر اینکه اصطلاحی است در موسیقی(معنای غایب)؛ چنگ و رباب با معنای غایب تناسب دارند.
اما مثالی از اشعار مولانا:
دل چه خورده است عجب دوش که من مخمورم | یا نمکدان که دیدهست که من در شورم |
کلمهی شور در شعر، یکی در معنای شور و حال(معنای حاضر) است و دیگر در معنای نوعی مزه(معنای غایب) است. این کلمه در معنای غایبش با نمکدان تناسب دارد.[۸]
تشبیه
یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .
هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :
۱- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .
۲- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .
۳- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون، چون، مثل، مانند، به سان، شبیه، نظیر، همانند، به کردار و ... .
۴- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بین مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )
مثال : علی مانند شیر شجاع است . به ترتیب: مشبه (علی)؛ ادات تشبیه(مانند)؛ مشبه به(شیر)؛ وجه شبه(شجاع)
مجاز
به کار رفتن واژهای به جای واژه دیگر مجاز نام دارد. هیچ گاه چنین امری ممکن نیست مگرآنکه میان آن دو واژه در خارج از کلام رابطهای بر قرار باشد.
آن قدر گرسنهام که میتوانم تمام ظرف را بخورم. رابطهای میان دو واژهای ظرف و غذا در این عبارت است.
استعاره
هر گاه واژهای به دلیل شباهتی که با واژه دیگر دارد به جای آن به کار رود استعاره پدید میآید.(همچنین بیان امری نا شناخته بر حسب امر شناخته شده.)در واقع استعاره نوعی از تشبیه است که یکی از ادات تشبیه در ان ذکر نشده باشد(یا مشبه یا مشبه به ذکر نشده باشد)
بر کشتههای ما جز باران رحمت خود مبار.(کشتهها به کسر«ک») در این عبارت رحمت خدا به باران مانند شدهاست. روشن است که در این عبارت، منظور از کشتهها معنایی لفظی آن نیست بلکه مقصود اعمال بندگان است.
مثال جعفر و رضا: هرچه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهش حالی سترد----> تیغ صرصر استعاره از باد
کنایه
به جملات زیر توجه کنید تنها همان رتبه های بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش با حال استیصال پرسیدم پس چه خاکی بر سرم بریزم؟ در جمله های بالا دو عبارت مشخص شده دارای دو معنی نزدیک و دور هستند اما معنی دور ان ها مورد نظر است . خط بکش در اصطلاح یعنی نادیده بگیر و چه خاکی به سرم بریزم یعنی چه کار باید بکنم در جمله های ذکر شده این معانی دور مورد نظر است و معانی نزدیک و واقعی مقصود نویسنده را نمی رساند و به این کار برد کنایه می گویند[۱]
تشخیص هر گاه صفات انسان را به موجود دیگری که جاندار نباشد ربط بدیم از تشخیص استفاده کردیم مثال: من این کتاب را می خوانم این کتاب من را به خواندنش دعوت می کند
حس آمیزی
هر گاه موضوعی را که مربوط به یکی از حواس است. به چیزی نسبت دهیم که با ان حس قابل احساس نباشد، آرایه حس آمیزی آفریده میشود که در زبان روزمره نیز کم کاربرد نیست.
طعم پیروزی را چشید.
در این عبارت «مزه» که مربوط به حس چشایی است به پیروزی نسبت داده شدهاست. اما پیروزی با حس چشایی قابل احساس نیست.
حقیقت تلخ است.
در این عبارت {تلخی} که مربوط به حس چشایی است به حقیقت نسبت داده شده است. اما حقیقت با حس چشایی قابل احساس نیست.
مثنوی :
شعری است که هربیت آن دو قافیه ی جداگانه داشته باشد.شعری که اولا ، تمام ابیاتش مُصّرَع است ،یعنی ،در مصراع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد ، ثانیا ، قافیه ی هر بیتی مستقل است و با بقیه ی بیت ها ی دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم ، قافیه برای ابیات پیدا می شود ، زیرا کلمات قافیه عوض می شوند و بدین ترتیب ، هیچ گونه کمبود قافیه پیش نمی آید و می توان هزاران بیت شعر سرود و حتی اشکالی ندارد که قافیه های یک بیت را پس از چند بیت بعد ، دوباره به کار ببریم . به همین دلیل ، داستان ها ، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی 2 بیت است ، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد .
نمودار مثنوی
................................ l .......................................l
................................n .........................................n
................................ v .........................................v
غزل :
در لغت به معنی عشق بازی و گفتن سخن عاشقانه است 0غزل های اولیه ی زبان فارسی تا حدود قرن هشتم از لحاظ موضوع هم عاشقانه بود ، اما از آن پس ، موضوعات مختلف به محدوده ی غزل وارد شد ، چنان که در دوران معاصر، موضوعات سیاسی هم در حدی وسیع در غزل راه یافته است . امروزه غزل و قصیده ، تفاوت مهمی جز در تعداد بیت ندارند . در مورد تعداد ابیات غزل ، نظریات متفاوتی وجود دارد ،ولی بیشتر تعداد ابیات بین پنج تا پانزده بیت را با وضع قافیه ای که گفتیم ،غزل دانسته اند و از 16 بیت به بالا را قصیده می شمارند البته غزل های بیش از 15 بیت هم گاه گاهی دیده می شود ، اما شکل معمول آن بین 5 تا 15 بیت است . در غزل ، رعایت یک موضوع خاص و واحد ، شرط نیست ؛ یعنی ، می توان در یک غزل ، چند نکته ی جداگانه را مطرح کرد .
نمودار غزل
................................ l .......................................l
................................ ......................................... l
................................ ......................................... l
در مورد غزل نمی توان استاد واحدی را به عنوان بهترین نام برد ، اما می توانیم چند نفر را در هر مسیر به عنوان برگزیده نام برد .
جلال الدین محمد مولوی = غزل کاملا عارفانه شمس الدین محمد حافظ = غزل عرفانی ، اجتماعی
شیخ مصلح الدین سعدی = غزل عاشقانه صائب تبریزی = غزل به شیوه ی سبک هندی
فرخی یزدی = غزل اجتماعی – سیاسی
قصیده :
شعری است که از لحاظ شکل و قافیه مانند غزل ؛ یعنی ، قافیه ها در مصراع اول و مصراع های زوج می آید و در آن معمولا یک قصد معین ، یعنی ، یک موضوع واحد محور سخن قرار می گیرد و از این جهت با غزل تفاوت دارد ، چون در غزل ،موضوع واحد ، شرط نیست . تفاوت قطعی غزل با قصیده در ابیات آن هاست ، زیرا غزل بین 5 تا 15 بیت است ، اما قصیده ، حد اقل شانزده بیت است و حد اکثر آن آزاد است . و تا بیش از 220 در قصاید خاقانی دیده می شود .بدیهی است که در باره ی شماره ی ابیات قصیده ، نظریات دیگری نیز وجود دارد ، اما امروزه بهترین راه شناخت قصیده نسبت به غزل ، شماره ی ابیات آن است که اگر از 16 بگذرد ، قصیده است.
نمودار قصیده
................................ l .......................................l
................................ ......................................... l
................................ ......................................... l
سرایندگان قصیده :
قرن 4 رودکی قرن 5 ناصر خسرو قرن 6 انوری ابیوردی ، خاقانی شروانی ، سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی قرن 7 سعدی دوره ی معاصر= ملک الشعرا ، محمد تقی بهار
قطعه :
شعری است که هیچ یک از ابیاتش مصَرّع نیست ؛ یعنی، قافیه هایش فقط در مصراع های زوج قرار دارد .نام قطعه را به این سبب به این نوع شعر داده اند که گویی قطعه ای از غزل یا قصیده را از میان آن بریده باشند ، چون قافیه غزل و قصیده فقط در آخر بیت هاست مگر نخستین که هر دو بیت هایش دارای قافیه است .
حداقل ابیات آن 2 بیت است اما حداکثر آن مشخص نشده است ؛ معمولا حد اکثر قافیه زیاد نیست.در قطعه ، غالبا موضوعات اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود ، ام موضوع معینی ندارد .
نمودار قطعه
................................ .......................................l
................................ ......................................... l
................................ ......................................... l
سرایندگان قطعه :
ابن یمن فریومدی در قر ن8 بهترین سراینده ی قطعه شناخته شده است و سپس به ترتیب انوری ابیوردی قرن 6 و پروین اعتصامی (معاصر) جای دارند .
چهار پاره :
از جهت شکل ظاهری ، یک چهار پاره ، ترکیبی است از چندین قسمت که هر کدام دو بیت باشند با وزن یکسان و در هر بخش از جهت شکل قافیه ، کاملا شبیه یک قطعه باشد ، یعنی ، قافیه هایش فقط در آخر بیتها قرار می گیرد و قافیه ی هر دو بیت مستقل و با بقیه ی دو بیت ها تفاوت دارد . تنها تفاوت یک چهار پاره با مجموعه ای از چندین قطعه دارای دو بیت ، در این است که دو بیت های چهار پاره از جهت موضوع ، به هم مربوط و در دنباله یکدیگر هستند ، اما هر قطعه باید موضوعی مستقل داشته باشد 0 چهار پاره در دوران معاصر ابداع شده است و محدودیتی در تعداد دو بیت ندارد .
رباعی و دو بیتی :
این دو نوع شعر از جهت شکل ظاهر ، شباهت های بسیاری با هم دارند . قافیه های هر دو در مصراع های 1،2و 4 قرار دارد و در مصراع سوم ، بسته به اختیار شاعر است ؛ یعنی، حق دارد که قافیه را در هر چهار مصرع هم رعایت کند . در هر رباعی یا دو بیتی ، یک موضوع کاملا مستقل مطرح می شود .
ترکیب بند و ترجیع بند
مجموعه چند غزل یا قصیده بر یک وزن که هر کدام قافیه مخصوص به خود دارد و بیتهای متفاوتی در بین هر غزل عامل اتصال غزلها با یکدیگر است. تفاوت اساسی ترکیب بند و ترجیع بند در این است که در ترجیع بند، بیت ترجیع همه قسمتها یکسان است. ولی در ترکیب بند، بیت ترکیب متفاوت و قافیهای هربار به گونهای دیگر دارد. معروفترین ترکیب بندهای فارسی از محتشم کاشانی )واقعه کربلا) و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (در نعت پیامبر) و وحشی بافقی )شرح پریشانی(است.
موضوع ترکیب بند مواردی از قبیل مدح، وصف، رثا، عشق، و عرفان را در بر میگیرد.
نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی----- سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود ----- یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم ----- باعث گرمی بازار شدش من بودم
شعر نو
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج سبک جدیدی از شعر را ارائه کردند که برخلاف شعر کلاسیک ردیف و قافیه بندی خاصی نداشت. این شعر را شعر نو و نیما را پدر شعر نو خواندند.
آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطههای اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار میداند.