دوباره باز خواهم گشت
نمی دانم چه هنگام ، از کدامین راه
ولی یکبار دیگر ، باز خواهم گشت
و چشمان تو را ، با نور خواهم شست
و از عرش خداوندی ، شما را هدیه های تازه خواهم داد
به لب های فرو بسته ، امید خنده خواهم داد
به دیوار حریم عشق ، یکبار دگر ، من تکیه خواهم زد
به گندم ، من حدیث نو شکفتن ، یاد خواهم داد
به شمع روشن محفل ، رموز همنشینی با پر پروانه را ، من یاد خواهم داد
گل نرگس به دشت مهربانی ، هدیه خواهم برد
کمرهای خمیده از شقاوت ، راست خواهم کرد
برای فهم زیبایی ، دوباره واژه خواهم ساخت
دوباره مزه لبخند را ، من بر لبان خشک خواهم راند
نگاه مهربانانه ، امید گرمی خانه
رسوم عشق ورزی را ، دوباره زنده خواهم کرد
برای قفل لب هاتان ، برای فتح دل هاتان ، کلید تازه خواهم داد
برای سر نهادن ، تا سحر بگریستن ، آنک هزاران شانه خواهم داد
به مردم بانگ خواهم زد:
هلا ای عاشقان خسته نومید ، به پیش آرید دفترهای مشق زندگانی را
که من سر مشق های تازه خواهم داد
برای صبح فردا ، مشقتان این است
هزاران بار بنویسید ، آزادی ، محبت ، عشق
و یکصد بار بنویسید ، انسان بنده حق است
و بنویسید ، رنگ آسمان آبی است
سیاهی ها ز دفترهای قلب خویش برگیرید
کنون با خط خوش ، زیبا
در اوراق سفید قلبتان این جمله را صد باره بنویسید
خدا نور است ، زیبایی است
خدا آزادگی را دوست می دارد
دوستان وهمکاران گرامی تا فرصتــــی دگـــر اورا سپـــــــــــاس شمــــــــــا را بـدرود.
آرزومند شادکامی تان
نظرات شما عزیزان: